^^ SS 501 ^^

TRIPLE....SS

^^ SS 501 ^^

TRIPLE....SS

کیم کیو جونگ

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ

 


کیم کیو جونگ

تاریخ تولد : 24 فوریه 1987 یا 5 اسفند 1366

قد : 184

وزن : 68

گروه خونی : A+

شماره کفش :46

نام مستعار در گروه : سنتر ( مرکز) center

 

اگه میخواید بیشتر درمورد شخصیتش بدونید پس برید به ادامه...

موقعی که زنش زایمان میکنه:

خیلی استرس داره هی بلند میشه وهی میشینه و مدام خدا خدا میکنه که زایمان زنش راحت باشه وزنش سالم به دنیا بیاد.

وقتی خدایی نکرده خدایی نکرده تصادف کردین ودارین میرین اون دنیا واونم درآخرین لحظات بالای سرتونه وداره ازتون خواهش میکنه که زنده بمونید :

یه سره داره گریه میکنه وخودشو میزنه دووم بیار آخه مگه مردن مفتیه نمیذارم بمیری دلت میاد منو ول کنی منی که این همه دوست دارم ، میدونم از رنگ چشمای خودم خوشت میاد قئل میدم دیگه لنز ندذارم قئل میدم دیگه اونطور که تومیخوای رفتار کنم باشه دیگه اینقدر دیدن خانواده ی من نمیریم توروخدا قول میدم توی هیچ فیلم وسریالی دختری روبوس نکنم وفقط به تووفادار باشم توروخدا حق نداری اینجوری از پیشم بری وسرتونو محکم توبغلش میگیره وفشار میده .

وقتی بهش خیانت میکنیم دوباره میریم دنبالش :

محل نمیذاره حتی اگه ببینتتونم روشو برمیگردونه اگه پیله کنی میگه یا میری گورتو گم می کنی یا بلایی سرت میارم که خودتم کیف کنی

وقتی غمگینی :

شما رومحکم بغل میکنه بدون اینکه بپرسه از چی ناراحتی !

شما از دستش دیوونه شدید:

شما رو بغل میکنه ومعذرت میخواد !

وقتی میخواین برین خرید:

دنبالتون میاد وساک خریدتونو حمل میکنه

روز تولد شماست:

شما رومیبره پارک وباهاتون یه پشمک میخره تقسیم میکنه (خدایی خیلی خسیسه ها!!!!)

شما بهش میگین عاشقشین :

میگه عاشقتونه و شما رو محکم بغل میکنه (کلا فقط بغل میکنه !!!)

تا حالا شده یه کار احمقانه بکنید وعشقتونو به یه نفر اعتراف کنید؟

من ونونا دوستای دبیرستانی بودیم (این سابقش ازهمه بیشتره) اما جریان من مثل ترانه ی لی سانگ جی است!من هی باخودم میگفتم نونا زن زندگی منه اما اشتباه میکردم بعد ازمدتی فهمیدم که مااصلا برای هم ساخته نشدیم او مردی رو میخواست که مزرعه دار باشه (داداش کیو فکر نمیکنی یه ذره دهاتی بوده ؟) من فردی رو میخواستم که حسود نباشه اولین اعتراف من به نونا بود اما به نظر من بزرگترین اشتباه من بود الآن هم امیدوارم نونا خوشبخت باشه (آخی بمیرم !!!)

شما یه روزتونو برای عشقتون برنامه ریزی میکنیدتوی این برنامه عشقتونو کجا میبرین ؟

اونو به یه جای شلوغ میبرم ودستشو میگیرم وبه همه مردم نشون میدم که چقدر دوسش دارم بعد درگوشش ترانه ی عشقمونومیخونم بعد براش یه قوطی شیرینی میگیرم  وتمام وقتمو در اونجا باهاش قدم میزنم 

همسر آینده شما باید چه طور باشه؟

دوست ندارم زندگیم با مشغله ی کاریم قاطی بشه ،کسی که بتونه این دودنیا رواز هم جدا کنه ومن وقتی پابه خانه میگذارم وارد محیطی آروم وزیبا شاد بشم دور از تمام مشغله ی کاریه اون روز....

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی